دهه چهل در رژیم گذشته را باید بعنوان دهه شکوفائی اقتصادی ایران و پیشرفت و توسعه بخش صنعتی قلمداد نمود. در این دهه به یمن وجود مدیران شایسته و سالم پایه صنعتی شدن ایران گذاشته شد. این امر درحالی صورت گرفت که شرکت­های نفتی سهم ناچیزی از فروش نفت را در اختیار دولت قرار داده بودند. لیکن به دلیل اتخاذ سیاست­های واقع بینانه و هدفمند و صرفه جوئی­های صورت گرفته، کشور توانست در بسیاری از زمینه ها به موفقیت­های چشمگیری دست پیدا کند.

با آغاز دهه پنجاه و سراریز شدن دلار­های نفتی و علی رغم هشدار اقتصاد دانان وقت مبنی بر لزوم کنترل ورودی این منابع به اقتصاد لرزان، آنچه که بوقوع پیوست همانی بود که اقتصاددانان پیش­بینی کرده بودند تورم افسارگسیخته، افزایش قیمتها، ورود کالا­های مصرفی بدون برنامه­ ریزی، ناتوانی دولت در محقق اهداف کمی و کیفی و بسیاری مشکلات اجتماعی دیگر دست به دست هم دادند و نهایتاً منجر به موج نارضایتی مردم گردید.

مسئولین وقت هیچگاه یا فرصت نیافتند یا آنقدر از این ثروت باد آورده مغرور شده بودند که قائل به تحلیل اوضاع و احوال و تبعات یک چنین سیاستهائی نبودند و نگردیدند.

متأسفانه از آنجائیکه وقتی تاریخ خود را تکرار می­کند منبعد آن زشت­تر از گذشته قبل است. در دهه ۸۰ با افزایش بی­سابقه قیمت نفت و ورود سرمایه غیر قابل تصور نگاه مسئولین و مدیران وقت دقیقاً هر فرد منصفی را بیاد دهه پنجاه می­اندازد.

بر اساس یکی از تئوریهای کلاسیک توسعه اگرجامعه ای M 5 معروف که شامل مواد اولیه، بازار، پول، نیروی انسانی و نهایتاً مدیریت است را در اختیار داشته باشند آن جامعه آمادگی پرش به سوی جامعه­ای توسعه یافته پیدا می­کند متاسفانه آنچه که در دهه هشتاد از این مولفه­ها مفقود بود مدیریت در تمامی سطوح بود.

مدیریتی که کمترین ارزش را برای تئوری­ها و فرمول­های اثبات شده اقتصادی در کشور­های مختلف را نفی و حتی به تمسخر می­گرفت. در همین مدت مقطع زمانی که شرکت های غربی بدنبال افول اقتصادی و کشورهای غربی، دچار ورشکستگی گردیدند و چوب حراج بر آنها زده شد. کشور چین اقدام به خرید کارخانه معروف MG از کشور انگلستان بشرط دریافت وام، معافیت مالیاتی و البته عدم اخراج ولی کاهش نیروی انسانی نمود.

همچنین در همین زمان کشور عربستان با قراردادهائی بمبلغ ۳۵۰ میلیارد دلار طرح­های مختلف زیربنایی- صنعتی- اجتماعی – فرهنگی را که ارزش این قرارداد­ها در شرایط عادی بمیزان ۷۵۰ میلیارد دلار بود با شرکتهای غربی و شرقی که فقط در پی نجات از مرگ حتمی خود بودند منعقد نمود.

 

اقتصاد آمریکا بعنوان بزرگترین اقتصاد جهانی با ۷۰۰ میلیارد دلار از ورشکستگی کامل طی یک دوره ۵-۴ ساله نجات پیدا کرد. در همین مدت ۸ سال خودروسازان چینی با قرار دادن ایران بعنوان آزمایشگاه انواع خودرو، انواع کالاهای صنعتی، نفتی، شیمیائی، خوراکی و … به سطحی از کیفیت رسیده اند که هم اینک برنامه ورود به بازار­های غربی بعنوان آلترناتیو کره­ای دارند.

طی همین مدت سطح آموزشی کشور از سطح کیفی به سطح کمی نزول پیدا کرد و دانشمندان کاغذی سطوح حوزه­های علمی آموزشی، اداری، اقتصادی و اجتماعی را پر کردند. طی همین مدت وفاداری معنوی به خود، خانواده، شهر، استان، کشور جای خود را به میزان علاقه مندی به جاه و مقام داد و معیارهائی همچون دین داری، خدا ترسی، میهن پرستی و خانواده­گرائی سیر قهقرائی و نزول پیدا کرد.

طی همین مدت علی رغم پیشرفت قابل توجه، افتخارآمیز و تحسین برانگیز در بعضی صنایع همچون نظامی و هسته­ ای، سایر صنایع رو به افول نهادند تا جائیکه هنوز بخش قابل توجهی، کمبود آب بویژه در تابستان راناشی از قدیمی و کهنه و خارج از رده بودن تکنولوژی کولر آبی می دانند.

طی همین مدت هیچگاه مسئولین به لطف افزایش قیمت نفت و درآمد، فرصت مطالعه و مقایسه اقتصاد و صنعت کشو­رهای دیگر را نیافتند. بطور مثال اتحاد جماهیر شوروی سابق ( که با وجود اینکه در فضا و تسلیحات نظامی بمراتب از غرب جلوتر بود، لیکن قادر به تولید با کیفیت  تیغ اصلاح نبود) چگونه فرو ریخت؟ و یا چین کمونیست چگونه از کشاورزی به صنعتی روی آورد که قدرت اقتصادی غیر قابل باوری شود. طی همین مدت که انتهای جاده افول باید نام داد، بهره هوشی ایرانیان به دلایل بسیار ساده با کاهش چشمگیری رو برو شده که یکی از دلایل آن خروج نخبگان از کشور بود، که این کشور میلیون­ها دلار روی آنها سرمایه گذاری کرده بود.

طی همین مدت اعتیاد، فحشاء، بیکاری، سرقت، قتل و … به حدی رسید که افشاء آماری آن  که در همه دنیا جنبه امنیتی ندارددر ایران جنبه یواشکی پیدا کرد.

اینکه ما بعنوان ایرانی زیر بار سلطه نمی رویم، بسیار مقبول و پسندیده است،

اینکه ما دین و مذهبی مترقی داریم، بسیار مقبول و پسندیده است، اما اینکه بتوانیم در­های پیشرفت جهانی در علوم و فنون را ببندیم و فکر کنیم می­شود مرزهای علم و فن­آوری،دانش و تکنولوژی را کنترل کرد یک فکر کاملاً عبث است.

سیاستمدار کسی است که واقعیت ها را تحلیل می­ کند، ولی حقایق را فلاسفه،  مردم سیاستمدار می­خواهند.