هرچند اقرار تام داریم که بعد از وجود حضرت محمد(ص) هیچ کس به رسالت نمیرسند، اما ایمان داریم که همگان می توانند فضیلت مند اخلاقی در حد پایینتر از رتبه نبوی باشند.
روایت تتمیم با نقلهای متفاوت در کتب حدیثی به نقل از شیعه و سنی آمده است و در این مقال بدنبال آن هستیم، درک نماییم که کدام نقل از این روایت با آیات و سایر روایتهای صحیح، در زمینه بعثت سازگار بوده و همراهی بیشتری دارد و یا کدام نتیجه از مجموع نقل ها از این روایت با روح بعثت سازگارتر است
گزارش روایت
مقدمتا و برای ترسیم واقعیت امر، به گزارش روایت و بیان نقل های آن میپردازیم:
الف) روایت به نقل از شیخ طوسی (دو روایت)
روایت اول؛ عَنْ أَبِی اَلْمُفَضَّل – عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا؛
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) عَلَیْکُمْ بِمَکَارِمِ الْأَخْلَاقِ فَإِنَّ رَبِّی بَعَثَنِی بِهَا وَ إِنَّ مِنْ مَکَارِمِ الْأَخْلَاقِ أَنْ یَعْفُوَ الرَّجُلُ عَمَّنْ ظَلَمَهُ وَ یُعْطِیَ مَنْ حَرَمَهُ وَ یَصِلَ مَنْ قَطَعَهُ وَ أَنْ یَعُودَ مَنْ لَا یَعُودُهُ
«بر شماست پایبندی به مکارم اخلاقی، زیرا پروردگارم مرا بخاطر آنها مبعوث کرده است و ـ بعضی از ـ آنها عبارتند از کسی که بر تو ظلم کند ـ به جهت غرض شخصی ـ او را ببخش، کسی که تو را نسبت به چیزی محروم گرداند کمکش نما، با شخصی که با تو قطع دوستی کند، رابطه دوستی داشته باش، شخصی که به دیدار تو نیاید به دیدارش برو». [امالی طوسی/ مجلس ۱۷ و همچنین وسائل الشیعه/ ج۱۲-ص۱۷۳]
روایت دوم؛
عَنْ أَبِی اَلْمُفَضَّل- عَنْ مُوسَیَ الکَاظِم (ع)؛
سَمِعْتُ النَّبِیَّ (ص) یَقُول: بُعِثْتُ بِمَکَارِمِ الْأَخْلَاقِ وَ مَحَاسِنِهَا
«من بواسطه کرامتها و زیبایی های اخلاقی ، بعثت یافته ام» [امالی طوسی، ص۵۹۶ و همچنین مشکاه الانوار، ص۲۴۳]
ب) روایت به نقل از روات اهل سنت:
اخْبَرَنَا الْأَصْبَهَانِیُّ – عَن أَبِی هُرَیْرَهَ؛
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ : إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ کَذَا رُوِیَ عَن الدَّرَاوَرْدِیّ
«به راستی که من برای به کمال رساندن مکارم اخلاق مبعوث شده ام».[سنن البیهقی- حدیث ۱۹۰۹۶]
گذشته از آنکه روایت تتمیم و مشابهات آن، در مصادر حدیثی شیعه یا سنی، به صورت مرسل و یا به صورت مسند نقل شده باشد و همچنین صرف نظر از اینکه روایات مرسل، از حیث سند ضعیف باشد و یا روایات مسند، به علت وجود راویان غیرثقه، ضعیف به حساب آیند. اما مفهوم و محتوای آن – حتی بدون داشتن سند – مورد تأیید بوده و همین محتوا، در آیات و روایات فراوان دیگری وجود داشته و یک مطلب واحد را تداعی می کنند که خداوند، حضرت پیامبر خاتم (ص) را که سرآمد همه پیامبران الهی است، در این زمینه به «خُلق عظیم» ستوده و دربارهاش فرموده: «وَ إِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظیم/ و اخلاق نیک برجستهاى در اندرونت وجود دارد».[ قلم-۴]
تحلیل روایت:
منظور نظر این جستار، این است که این روایت نقل های متفاوت دارد و علاوه بر تأیید فضائل اخلاقیِ حضرت ختمی مرتبت (ص)، نتائج ویژه دیگری را نیز به بار خواهند آورد؛
برای بسط مفهوم و منظور خود روایتی از امام صادق(ع) در کتاب کافی را ذکر می کنیم که با سند متصل و صحیح روایت شده است که ایشان فرمودند:
«خداى عزّ و جلّ پیغمبرانش را به “مکارم اخلاق” زینت داد، شما نیز خود را بیازمائید، اگر چنین اخلاق والایی در وجود شما هم بود، خدا را سپاس گوئید و بدانید که بودن آنها در شما خیر است و اگر در شما نبود، از خدا بخواهید و نسبت به آنها رغبت جوئید.»
امام (ع) سپس ده مصداق از مکارم اخلاق را بیان فرمود:
«یقین، قناعت، صبر، شکر، خویشتندارى، خلق نیکو، سخاوت، غیرت، شجاعت و مروّت».[کلینی، الکافی، ج۲، ص۵۶]
حال که از نظرگاه امام صادق (ع) مبنی بر اینکه وجود مقدس خاتم الانبیا بواسطه مکارم اخلاق به درجه نبوت مبعوث گردیده اند و همچنین توجه به دعوت عمومی به مکارم اخلاقی رهنمون شده ایم، به بیان روایت از دو نقل مذکور می پردازیم؛
در واقع در نقل هایی که اغلب از طریق اهل تسنن است، تکمیل مکارم اخلاقی یا حُسن خُلق یا صالحِ الاَخلاق به عنوان علت غایی بعثت، آن هم تنها علت بیان شده اما در نقلی که عموما نقل شیعی است، حرفی از علت غایی بعثت به میان نیامده و آنچه مطرح است این است که پیامبر اسلام (ص) بواسطه ویژگی ها و فضائل خاص اخلاقی که داشته است، از سوی باریتعالی بعثت یافته و به سراغ انسانها آمده است و انسانها نیز با توسل و تمسک به فضائل اخلاقی و پیروی از این ذات مبارک، تا پایه شئون پیامبری و پیامبرگونگی ارتقاء خواهند یافت
تفاوت های این دو نقل، کاملا مشهود است.
از آنجائیکه در نقل شیخ طوسی عبارت این گونه بود «بعثت بمکارم الأخلاق …» و کلمه «إنما» وجود ندارد و ترجمه آن چنین است: «من به همراه کرامتها و زیبایی های اخلاقی مبعوث شده ام»
بنابراین در این نقل حرفی از علت غایی بعثت به میان نیامده و آنچه مطرح گردیده، این است که پیامبر اسلام (ص) با چه ویژگی و به همراه چه خُلق و خویی به سراغ انسانها آمده است و کلمه «باء جاره»، نشان دهنده معنی مصاحبت و همراهی است و در واقع نشان می دهد که کرامت اخلاقی مقدمه و مسیر بعثت است.
ولی در نقل دیگر مشاهده میکنیم که کلمه «لام جاره» است که نشان دهنده آن است که مکارم اخلاقی علت و هدف غایی بعثت می باشد.
و در واقع نقل اول (نقل شیعی) مطابق با آیه (۴) سوره قلم است که می فرماید:«إنک لعلی خلق عظیم» یعنی تو ای پیامبر ! بر خلق و خوی عظیمی می باشی
نتیجه گیری:
مطابق قواعد فقهالحدیث در مواجهه با موارد متعدد نقل، اقتضا میکند که تنها مضمون مشترک این نقلها استخراج و ویژگیهای لفظی و واژگانی مشترک تعبیرها مورد استناد قرار گیرد.
لذا با این نگاه قطعا میتوان رابطۀ بعثت و اخلاق را از این نقل ها استنتاج کرد و گفت که بعثت با اخلاق گره خورده و اخلاق در رسالت انبیأ از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
آری، قدر مشترک همه این نقل ها این است که بعثت با اخلاق همنشین و قرین است و مکارم اخلاقی از اصول و مقدمه بعثت است.
بنابراین تفصیل، نتیجه اول این است که پیامبر گرامی اسلام، بواسطه تهذیب و نیل به مکارم اخلاق، واجد رتبه ای شده اند که شایستگی نبوت، پیدا کردهاند.
نتیجه دوم و مهم تر اینکه راه مکارمُ الاخلاق، طی شدنیست و همگان می توانند به حوالی مکارم اخلاق یا صالحُ الاخلاق دسترسی یابند و قطعا میتوان تا پای رتبه نبوی شریف پیش رفت.
هرچند اقرار تام داریم که بعد از وجود حضرت محمد(ص) هیچ کس به رسالت نمیرسند، اما ایمان داریم که همگان می توانند فضیلت مند اخلاقی در حد پایینتر از رتبه نبوی باشند.
در پایان لازم است مجددا به نکته ای باریک که غیر قابل انکار است، نیز اذعان داشته و نتیجه سومی را درک کنیم که قطعا با نتیجه دوم قرین و متناسب است و آن اینکه عظمت حادثهی بعثت پیامبر (ص) به قدر علوّ مرتبهی شخص پیامبر (ص) است و مکارم اخلاق از اهداف بعثت نیز هست، «لقد کان لکم فی رسول ا… اسوه حسنه» رسوال الله برای شما، الگویی نیکوست [احزاب /۲۱]
انتهای پیام/