به نام خدا

 چه کردیم که چنین شد؟

چند روز گذشته آگهی یک شرکت تولید کننده لوازم خانگی چینی را در یکی از روزنامه ها مشاهده کردم. متن را دو سه بار خواندم و پس از هر بار خواندن بغض گلویم را گرفت.

شرکت ایرانی نماینده انحصاری با غرور نسبت به معرفی این شرکت و اینکه به زودی تمام بازار ایران را در زمینه لوازم خانگی تولیدی این شرکت در انحصار خواهد داشت سخن گفته است.

قبل از اینکه به ادامه بحث بپردازم لازم دیدم مروری بر تاریخچه صنعتی ایران داشته باشم و بررسی کنیم که نتایج این سیاست گذاری مثبت و ملموس بوده یا خیر؟

سیاست صنعتی شدن ایران در اوائل دهه ۴۰ و به همت افرادی همچون دکتر عالیخانی و دکتر نجم آبادی پایه گذاری شد و آنها عملا ًبا دست خالی توانستند با دعوت از تجار خوشنام ایرانی که عرق ملی و میهنی داشتند با انتخاب درست و بهترین شرکاء خارجی پایه تولیدات داخلی را بنا نهند.

باید به یاد داشته باشیم که در این دهه میزان درآمد نفتی ایران بسیار ناچیز بود. در اواخر سال های ۴۸ و ابتدای سال های ۵۰ گروه های صنعتی داخلی با غرور و افتخار و با انتخاب برند ایرانی محصولات خود را به کشورهای مختلف صادر می نمودند.

گروه صنعتی مینو، گروه صنعتی بهشهر، ایران ناسیونال، برادران حاج برخوردار، گروه کفش ملی، گروه صنعتی آزمایش، گروه صنعتی ارج و… نه تنها کیفیت محصولات خود را در حد رقبای خارجی ارتقا دادند بلکه این شرکت های خارجی بودند که منت شریک شدن با شرکت های ایرانی را می کشیدند.

شرکت مرسدس بنز تا قبل از پیروزی انقلاب در هیچ کشوری شریک نشده بود. درحالیکه در ایران با گروه صنعتی خاور و ایران ناسیونال کامیون و اتوبوس مشترکاً تولید میکردند.

پوتین ارتش سرخ را کفش ملی تامین می کرد، محصولات گروه مینو و گروه صنعتی بهشهر بازار محصولات خوراکی و داروئی در خاورمیانه را قبضه کردند، لوازم خانگی با نام ارج و آزمایش، اتوبوس های ساخت ایران ناسیونال در کشورهای عربی و بسیاری محصولات دیگر، که هم نیاز داخل را تامین می کردند و هم مشتری ایرانی خرید کالای ایرانی را به مراتب نسبت به خارج ترجیح می داد.

نگارنده این توفیق را داشت که در هنگام ورود به بانک صنعت و معدن، اتاق مدیرعامل یکی از ۳ بانک توسعه صنعتی را که بعد از انقلاب ادغام شدند و از درون آنها بانک صنعت و معدن بوجود آمد در اختیار داشته باشم و به اسناد و گزارشات اهداف و سیاست های صنعتی و کشاورزی که قبل از انقلاب مطالعه و تدوین شده بودند دسترسی پیدا کنم. در این گزارشات که بسیار دقیق و عمیق تهیه شده بودند برنامه های خوداتکائی و تکمیل زنجیره های صنعتی در بسیاری از زمینه ها از جمله غذائی، شیمیائی، نساجی، ساختمانی، خودرو، بهداشتی و…به خوبی دیده شده بود. برنامه ارتقاء کیفی سطوح مختلف آموزشی از دبیرستان تا دانشگاه به منظور تامین نیروی انسانی مورد نیاز جهت اجراء و تحقق اهداف دیده شده بود. چگونگی جلب و جذب دانشمندان و متخصصین ایرانی خارج از کشور و توسعه دانشگاه ها دیده شده بود. انتخاب دانشگاه های معتبر خارجی بعنوان همکار (علمی-پژوهشی) دانشگاه های داخلی بطور اصولی دیده شده بود. دانشگاه هاروارد که یکی از معتبرترین دانشگاه های مدیریتی دنیا است برای اولین بار در ایران شعبه زد و از درون آن صدها مدیر توانمند و به روز علمی بیرون آمد که سکان مدیریتی سازمانها و شرکت های ایرانی را قبل و بعد انقلاب بدست گرفتند.

مجموعه این سیاست ها منجر به این امر گردید که بسیاری از شرکت ها و موسسات خارجی مالی- بانکی- تجاری- صنعتی- آموزشی و… در ایران دارای شریک ایرانی بودند و ایران نه تنها در منطقه بلکه در آسیا تبدیل به یک قطب اقتصادی و به طبع آن سیاسی گردید.

در این موفقیت صنعتی چند عامل موثر بود. اول تاکید و نظارت مسئولین صنعتی کشور مبنی بر تولید با کیفیت عالی بود که مشتری ایرانی با داشتن حق انتخاب به سمت خرید کالای ایرانی رو می کرد  و دیگری کارهای فرهنگی مبنی بر اینکه ایرانی جنس یا کالای ایرانی بخر، بدین معنی که غرور ملی را در گرو خرید محصولات تولید داخل نهادند و کسی که کالای تولید داخل را نمی خرید به وی عنوان غرب زده، پاسپورت خارجی در جیب و… می دانستند. که البته این دو سیاست یعنی تولید محصول با کیفیت داخلی از یکسو و تشویق فرهنگ میهنی و ملی برای خرید این کالاها جواب داد.

پس تا اینجا شرایط نشان می دهد که این سیاست صنعتی شدن دارای نتایج مثبت بوده است. حالا بررسی کنیم که بعد از انقلاب چه کردیم؟

متاسفانه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بسیاری برای اثبات انقلابی بودن خود هرآنچه را که بوی ملی و ایرانی می داد غربی و ضد انقلابی می دانستند تا جائیکه یک نهضت ضد ارزش های ملی و ایرانی به راه افتاد که طی همین چند سال گذشته اینجا و آنجا مشاهده می کنید بعضی حتی حاضر به پذیرش ۷۰۰۰ سال سابقه تاریخی و فرهنگی این مردم نیستند!

همین دیدگاه و نحوه عملکرد موجب شد که عملاً هدفی که برای آن انقلاب کردیم یعنی استقلال و خود اتکائی، به مرور به فراموشی سپرده شود و اینجا و آنجا فقط حرفش را می زنیم. صد البته طی دهه گذشته بدلیل دلسوزی بعضی مسئولین برای برادران نامسلمان چینی کل بازار کشور را در همه زمینه ها دو دستی تقدیم شرکت های چینی و محصولات بی کیفیت و زیان آور آنها نمودیم تا جائیکه ایران تبدیل به آزمایشگاه انواع و اقسام محصولات و کالاهای چینی از خودرو گرفته تا محصولات خوراکی، پوشاک و…شد و ایرانیان را تبدیل به موش آزمایشگاهی نمودیم.

به برکت وفور دلارهای نفتی که از محل درآمد نفت و محصولات غیرنفتی نزدیک به ۱۰۰۰ میلیارد دلار        می گردید کشورهای هند، چین، امارات و ترکیه را تبدیل به قطب های صنعتی و گردشگری و…. نمودیم!

بی ارتباط نخواهد بود که اشاره کنم بعد از پایان دوره ریاست جمهوری جورج بوش اقتصاد آمریکا که موتور اقتصاد جهان است از کار افتاد. دولت اوباما با اتخاذ یک سیاست اصولی و منطقی و با تزریق حدود ۷۰۰ میلیارد دلار (معادل درآمد نفتی ایران) طی ۳ سال نه تنها اقتصاد آمریکا را نجات داد بلکه از فروپاشی اقتصاد جهان جلوگیری نمود.

حال شما می توانید به ابعاد و اعماق از دست دادن یک فرصت استثنائی و طلائی که شاید هر صد سال یکبار نصیب مردم کشوری می شود برای صنعتی شدن و خود اتکائی صنعتی کشور پی ببرید.

با کمال تاسف بعد از انقلاب تعدادی از مدیران ارشد که تحت تاثیر نگاه چپ قرار گرفته بودند بدون هیچگونه مطالعه و بررسی عوارض و عواقب کار اقدام به ملی کردن صنایع که بهتر است همینجا بدون تعارف بگویم اقدام به نابودی صنایع نمودند و نتیجه آن است که امروز می بینیم و در ابتدای مقاله به آن اشاره شده است.

بد نیست اشاره کنم که دلیل عمده از ملی کردن صنایع وابستگی مالکان آنها به دربار یا بدهی بانکی بود. در این رابطه وظیفه دارم با توجه به اینکه ۳۷ سال بعد از انقلاب در سیستم بانکی و صنعت حضور داشته ام در مورد این دلایل توضیح دهم.

در مورد دلیل دوم که بدهی بانکی است بهتر است حرفی زده نشود چراکه به قول معروف حتی خواجه حافظ شیرازی هم بدهی های بانکی نجومی افرادی که یک سنگ در این سال ها بنا ننهاده اند را می داند! اما در مورد دلیل دوم امروز عادلانه تر و منصفانه تر می توانیم در مورد وابستگی مالکان صنایع قضاوت کنیم.

نگارنده توفیق این را داشتم که بعد از انقلاب مدیرعامل یکی از شرکت های صنعتی و رئیس هیئت مدیره یکی دیگر از شرکت های بازرگانی برادران برخوردار باشم.

در ابتدای انقلاب مثل همه انقلابیون هم سن و سال خودم (۲۷-۲۸ ساله)، نگاه انقلابی ولی خام هرچند با قدری انصاف داشتم. در یکی از سالهای دهه ۶۰ به اتفاق تعدادی از دوستانم توفیق پیدا کردم که برای زیارت حضرت معصومه (س) به قم بروم. چیزی که برای من جالب توجه بود اینکه بر سر درب کتابخانه حوزه علمیه قم نوشته شده بود که این کتابخانه به کمک برادران برخوردار تاسیس و احداث گردیده است.

مورد دیگر مالکان و صاحبان گروه صنعتی مینو (خسروشاهی ها) بودند که حتی ۲-۱ سال بعد از انقلاب مالکیت گروه در اختیار آنها بود لیکن بنا به اظهارات و اسنادی که در کتاب خاطرات حسن خسروشاهی آمده است، حسادت (که عامل بسیاری از پدیده هاست و در میان مردم ما عمیق و ژرف است) و تا حدودی کینه موجب شد که این گروه نیز ملی گردد.

گروه کفش ملی که توسط مرحوم رحیم ایروانی بنا نهاده شده بود و بعد از انقلاب (و نابودی شرکت های گروه ملی) دولت حاضر بود گروه را به ایشان واگذار نماید مورد دیگری از این موارد بود.

۳۷ سال از پیروزی انقلاب می گذرد و هنوز نتوانستیم تعریف درستی از استراتژی صنعتی کشور را ارائه نماییم. هر یک از دولت های بعد از انقلاب اقداماتی هرچند ناکامل بعمل آوردند لیکن با آمدن دولت بعدی روز از نو روزی از نو! دولت جدید تصمیم گرفت چرخ را خود مستقلاً اختراع کند بدون انیکه به هزینه های سنگین یک چنین روش ها و سیاست های نابخردانه توجه نماید. و هنوز صنعت کشور اندر خم یک کوچه است!

افتخار می کنیم که توانستیم بازار کشور را مفت و مجانی در اختیار خوارج قرار دهیم. بازار هرچند یک عنصر مادی است لیکن از آنجائیکه از نظر محتوایی این بازار است که بسیاری عوامل سیاسی اجتماعی فرهنگی و تاریخی را تحت تاثیر قرار می دهد، عملاً ما ناموس خود را دو دستی تقدیم بیگانگان کردیم. تنها راه نجات بازار، نگاه درون زائی، خوداتکائی، اعتماد به نفس و خلاصه آنچه که در یک جمله رهبری نظام آمده است؛ اقتصاد مقاومتی است.

ما قرار نیست درها را به روی خود ببندیم بلکه قرار است با اتکاء به عقل، شعور و توانائی خود و کسب دانش و علوم پیشرفته دنیا بدون نیاز به اختراع چرخ یکبار دیگر و انشاءالله این بار برای همیشه اقتصاد کشور را مستقل و خود اتکاء کنیم. انشاءالله